جدول جو
جدول جو

معنی پخ دکتن - جستجوی لغت در جدول جو

پخ دکتن
اخم نمودن، آماس نمودن بدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

شایع شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جا افتادن، کامل شدن، خوب پخته شدن غذا
فرهنگ گویش مازندرانی
بر وفق مراد بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
برخاستن صدای خفیف و کنایه از: اتفاق افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
چف دکتن
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخیدن به دور خود گردیدن، جستجو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی یا چیزی را به صورت اتفاقی دیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خز دکتن
فرهنگ گویش مازندرانی
آماسیدن، ورم کردن، از نظر افتادن، با کسی چپ افتادن و بد شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نمایان شدن، بیرون آمدن از زیر پوشش
فرهنگ گویش مازندرانی
نظر کسی را جلب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سقوط کردن، سقوط از پرتگاه و صخره
فرهنگ گویش مازندرانی
اسهالی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت کردن، خزیدن، مشغول به کار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پررو شدن، وقیح شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
متورم شدن بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رسیدن خربزه و میوه هایی مانند زردآبو و شلیل
فرهنگ گویش مازندرانی
به پشت افتادن، پس افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
فراموش کردن رخدادها و در گذشتن از آن، عقب ماندن
فرهنگ گویش مازندرانی
به پشت افتادن و سقوط ناگهانی از شنیدن خبری هولناک، لاغر
فرهنگ گویش مازندرانی
۲معشوقی که بدون اجازه ی پدر و مادر به همراه عاشق روانه شود.، پس افتادن، لاغر شدن و به تحلیل رفتن، تنگ دست شدن، ظاهر شدن، نمایان شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
در غلتیدن، به گوش رسیدن صدایی خفیف
فرهنگ گویش مازندرانی
فرد مبتلا به آماس بدنی در اثر کار افتادن کلیه ها (نفریت)
فرهنگ گویش مازندرانی
منقرض شدن، از بین رفتن، پایین افتادن، به زیر افتادن، زیر
فرهنگ گویش مازندرانی
پس مانده، جامانده و وامانده، لاغر شده
فرهنگ گویش مازندرانی
نزدیک شدن، سرشاخ شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
اخم کردن، دولا شدن، در حالت نشسته دولا شدن، چهار دست و پا
فرهنگ گویش مازندرانی
جلو زدن از کسی یا چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
عقب مانده
فرهنگ گویش مازندرانی
بر سر زبان ها افتادن، تنها ماندن
فرهنگ گویش مازندرانی
آتش گرفتن، سرایت آتش از جایی به جایی دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
به پایین افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
دویدن، به دو افتادن، آغاز به دویدن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی